در شش ماه گذشته دغدغه ما حفظ این نهال سبز و تداوم این حرکت بوده و کمتر به سوال های اساسی پاسخ داده شده است. بر این اعتقاد بوده ایم که این راه، راه درستی است و به پیروزی خواهد رسید. اکنون بهتر است واقع بینانه به این مساله نگاه کنیم. سعی کنیم به سوال هایی که مدت هاست در پس ذهن ها بوده پاسخ دهیم.
آیا اصلاح طلبان و توده معترض از روی مصلحت اندیشی در کنار هم ایستاده اند؟ اصلاح طلبان بارها گفته اند که به جمهوری اسلامی معتقدند و البته این را هم گفته اند که قانون اساسی را وحی منزل نمی دانند. آیا خواست مردم هم همین است؟ آیا اصلاحات در چارچوب این قانون اساسی میسراست. جنبش سبز که بر مبنای خواستی دموکراتیک شکل گرفته می تواند از اصلاح وضعیت موجود به آینده ای روشن امیدوار باشد؟ موسوی را خواسته یا ناخواسته به عنوان رهبر اصلی جنبش سبز پذیرفته ایم. چرا؟ به بهانه برداشتن پسوند برانداز و انقلابی تا کمتر سرکوب شویم یا به دلیل توافق بر سر خواست حداقلی "رای من کو" ؟ همواره گفته شده که جنبش سبز تکثر گرا است و سعی در جذب همه نیرو های موجود در جامعه دارد. ما به موسوی ، کروبی و خاتمی به چشم یکی از این نیرو ها نگاه می کنیم یا آن ها را رهبر می دانیم؟ می دانیم که انتخاب چنین رهبری محدودیت هایی را به دنبال دارد. امروز حتی روشنفکران مذهبی هم بر لزوم جدایی کامل دین از دولت برای تشکیل یک حکومت دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر تاکید دارند. بسیاری از ما می دانیم که از دل یک حکومت ایدئولوژیک چیزی جز استبداد بیرون نمی آید. برخی می گویند اصلاح طلبان به دلیل شرایط موجود چاره ای جز پذیرش قواعد بازی جمهوری اسلامی ندارند. آیا تضمینی وجود دارد که در آینده فضای باز سیاسی طوری فراهم شود که همه خواست های خود را مطرح کنند؟ یا باز هم یک جریان غالب شده و همه چیز را به خواست خود پیش خواهد برد؟
آیا اصلاح طلبان و توده معترض از روی مصلحت اندیشی در کنار هم ایستاده اند؟ اصلاح طلبان بارها گفته اند که به جمهوری اسلامی معتقدند و البته این را هم گفته اند که قانون اساسی را وحی منزل نمی دانند. آیا خواست مردم هم همین است؟ آیا اصلاحات در چارچوب این قانون اساسی میسراست. جنبش سبز که بر مبنای خواستی دموکراتیک شکل گرفته می تواند از اصلاح وضعیت موجود به آینده ای روشن امیدوار باشد؟ موسوی را خواسته یا ناخواسته به عنوان رهبر اصلی جنبش سبز پذیرفته ایم. چرا؟ به بهانه برداشتن پسوند برانداز و انقلابی تا کمتر سرکوب شویم یا به دلیل توافق بر سر خواست حداقلی "رای من کو" ؟ همواره گفته شده که جنبش سبز تکثر گرا است و سعی در جذب همه نیرو های موجود در جامعه دارد. ما به موسوی ، کروبی و خاتمی به چشم یکی از این نیرو ها نگاه می کنیم یا آن ها را رهبر می دانیم؟ می دانیم که انتخاب چنین رهبری محدودیت هایی را به دنبال دارد. امروز حتی روشنفکران مذهبی هم بر لزوم جدایی کامل دین از دولت برای تشکیل یک حکومت دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر تاکید دارند. بسیاری از ما می دانیم که از دل یک حکومت ایدئولوژیک چیزی جز استبداد بیرون نمی آید. برخی می گویند اصلاح طلبان به دلیل شرایط موجود چاره ای جز پذیرش قواعد بازی جمهوری اسلامی ندارند. آیا تضمینی وجود دارد که در آینده فضای باز سیاسی طوری فراهم شود که همه خواست های خود را مطرح کنند؟ یا باز هم یک جریان غالب شده و همه چیز را به خواست خود پیش خواهد برد؟
No comments:
Post a Comment